شعله فریاد

من پنبه به گوش کرده بودم ناگاه آواز کسی شعله به گوشم بنهاد

شعله فریاد

من پنبه به گوش کرده بودم ناگاه آواز کسی شعله به گوشم بنهاد

زندگی کنکوره عزیز از برد و باختش نگریز

کنکور، کنکور و بازم کنکور

این کنکور حناق گرفته هم تمومی نداره، کنکور امسالو که نمی گم اون که تموم شد رفت پی کارش، اما حکایت همچنان باقیست ...  حالا نگین تو همون کسی نبودی که اندر فواید کنکور دادن و مدرک گرفتن کلی داد سخن دادی و همه رو تشویق کردی به گرفتن مدرک که صد البته بیشتر جهت گذاشتن در کوزه به کار میاد، نمی خواد مچ گیری کنید بله من همون آدمم ، خوب اون بحث قبلی به قوت خودش باقیه، من کی گفتم کنکور چیز خوبیه و من براش غش و ضعف می کنم، من گفتم خیلی وقتا گریزی از واقعیت نیست، هنوزم  می گم این چیزی از بد بودن کنکور و مشکلاتی که واسه بچه ها به وجود میاره کم نمی کنه اما چاره چیه همینه که هست، بالاخره باید یه فرقی بین یه کشور جهان سومی ببخشید همون در حال توسعه با کشورای توسعه یافته باشه دیگه.

ادامه مطلب ...

پند بگیر برو مدرک بگیر

شتری که در خانه هر جوانی می خوابد!

سدی که باید از آن گذر کرد تا به آرزوهای بزرگ رسید!

 نوعی از صابون است که به تن هر کسی باید بخورد، رد خور هم ندارد!

اصلا بدون گذر از آن مگر می توان به زندگی ادامه داد!

ادامه مطلب ...

اول تویی

الهی! شاد بدانیم که تو اوٌل بودی و ما نبودیم، کاژ تو درگرفتی و ما نگرفتیم، قیمت خود نهادی و رسول خود فرستادی!

الهی! هرچه بی طلب به ما دادی به سزاواری ما تباه مکن، و هرچه به جای ما کردی از نیکی، به عیب ما بریده مکن، و هرچه نه به سزای ما ساختی به ناسزایی ما جدامکن!

الهی! آنچه ما خود کِشتیم به بر میار و آنچه تو ما را کشتی آفت ما از آن بازمدار!

الهی! آب عنایت تو به سنگ رسید، سنگ بار گرفت، سنگ درخت رویانید، درخت میوه و بار گرفت؛ درختی که بارش همه شادی طعمش همه انس، بویش همه آزادی؛ درختی که بیخ آن در زمین وفا، شاخ آن بر هوای رضا، میوه آن معرفت و صفا، حاصل آن دیدار و لقا. 

الهی! نزدیک نفس های دوستانی، حاضر دل ذاکرانی، از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی، و از دورت  می جویند و نزدیکتر از جانی، ندانم که در جانی یا جان را جانی؟ نه اینی و نه آنی، جان را زندگی می باید تو آنی؛ نیکو گفت آن جوانمرد که گفت:

بمیر ای حکیم از چنین زندگانی                      کزین زندگانی چو مردی بمانی

از این کلبه جیفه مرگت رهاند                         که مرگست سرمایه زندگانی

کند عقل را فارغ از «لاابالی»                          کند روح را ایمن از «لن ترانی»