............ شب بود
............ تاریکی بود
............ بیم موج بود
............ گرداب بود
............ بی خبری بود
ای کوکب هدایت ............
صبح نزدیک نیست ............؟
دل بی تو به جان آمد ............
وقت است که بازآیی ............
از قدیم گفتن تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها
بی خود که مردم حرف نمیزنن
مگه دور از جون مریضن
یا زبونم لال مرض دارن
یا چشمم کور سادیسم دارن
یا دندم نرم!! دشمنی دارن
آره آره
نه دیگه بگید
تعارف نکنید
راستی این ابوعلی سینا
ابوریحان چی
خوارزمی چطور اون که دیگه حتما ...
مولوی رو یادم رفت
آها
همین چی بود اسمش نظامی
یا اون یکی دیگه ... رودکی
اون که دیگه شکی توش نیست
نه اون اصلا هیچ شک و شبهه ای نداره
به دادم برسید
آخ کلیه هام
آی قلبم
وای فشارم
مردم از درد
قاتل
بی رحم
چی میخوای از جونم
باید ازش ترسید
باید ازش حذرکرد
بلا به دور
باید ازش فرارکرد
اونجوری که از عزراییل فرار می کنند
باز صدرحمت به عزراییل
خیر نبینه الهی
خدا ذلیلش کنه!!
خدایا
فاصله رو چرا آفریدی
نمیشد هیچ فاصله ای نباشه
اگه نبود
هجرانی هم نبود
داغ و فراق و درد دوری و مشقت سفر
اون وقت دیگه
وصل هم بی معنا میشد
ولی وصل که بد نیست
خیلی هم شیرینه
درسته
ولی چه فایده
هرچی وصل شیرینه هجران کشنده هست
ضجره
عذابه
اضطرابه
هرچی درمان آرام بخش و التیام بخشه
در عوض درد مغزاستخوان سوز و گدازنده هست
لذت های این دنیا همش همینه
لحظه ای
زودگذر
مثل بارون بهاری
تازه همینم نصیب همه که نمیشه
فقط بعضیا
وصل، هجران، درد، درمان
کاش هیچکدوم نبودند
کاش آدم از بهشت هبوط نمی کرد ...
کاش ما الان اینی نبودیم که هستیم ...
کاش این دنیا نبود...
کاش...
کاش دردی نبود
درمانی هم نبود
فقط بی دردی بود
فقط بی دردی
نه بی عاری
نه
بی دردی که هر درد و درمانی رو بشوره بریزه دور
اگه دردی نباشه چه نیازی به درمان هست
کاش میشد ...
دل
این دل وامونده هم بدچیزیه
واقعا اگه گرفتار بشه پدر آدمو درمیاره
خدا نصیب گرگ بیابونم نکنه
بدترین درد بیدرمون این دنیا همینه
بعضی وقتا آدم آرزوی همون بی دردی رو میکنه
صدرحمت به همون بی دردی
همون که گفتن
علاجش آتش است
درد بی دردی علاجش آتش است
همون آتش از این گرفتاری دل بهتره
دل اگه مبتلا بشه
مگه میشه حریفش شد
مگه میشه جمعش کرد ...